در منابع دینی شاهد هستیم که پیامبر(ص) و اصحاب کودکان سه ساله، بلکه زنان اصحاب، با بچه های شیرخواره را به مسجد می آوردند.
با مطالعه در منابع اصیل روایی و سیره نورانی پیامبر(ص) به روشنی درمی یابیم که آن حضرت حتّی در یک مورد بر آنان یا بر والدین آنها نهیب نزد و یا نسبت به آوردن کودکانشان به مسجد اعتراض نفرمودند، بلکه برعکس، عکس العمل هایی که حاکی از تشویق و رضایت است از جانب آن حضرت مشاهده می شود. در روایتی از ابن عمر چین آمده است: «پیامبر(ص) را دیدم که در منبر برای مردم سخنرانی می فرمود. ناگهان حسن(ع) در خروج از مسجد پایش لغزید و به زمین افتاد، حضرت سراسیمه از منبر پایین آمد، مردم او را گرفته به حضرتش دادند، فرمود: خدا بکشد شیطان را، واقعاً فرزند موجب آزمایش است، به خدا قسم هیچ متوجه پایین آمدن از منبر نشدم تا این که او را به من رساندند.«
چه بسا که پیامبر(ص) در حال سجده بود و حسن(ع) می آمد و بر پشتش می نشست و پیامبر به همان حال می ماند و سجده را طول می داد.شبی پیامبر نماز عشاء می گذاشت و سجده ای بسیار طولانی بجا آورد، پس از پایان نماز علت را از حضرتش پرسیدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم سوار بود و ناراحت بودم که پیاده اش کنم.
ابی قتاده انصاری روایتی نقل کرده که بیانگر نهایت توجه پیامبر(ص) به کودکان در اثنای نماز است؛ گرچه شاید برای ما غیرمنتظره بنماید و در صورت صحت روایت آن را مغایر با اصل حضور قلب در نماز تلقّی کنیم. او چنین می گوید:
»همانا پیامبر(ص) در حالی که نماز می خواند، نوه اش امامه ـ که فرزند دخترش زینب بود را در بغل می گرفت، هنگام سجده او را بر زمین می گذاشت و در قیام او را در آغوش می گرفت و یا گردنش می نهاد.«
گاهی متأسفانه رفتار و برخوردهای دور از انتظار مؤمنان نسبت به کودکانی که با اشتیاق برای نماز جماعت به مسجد آمدند، موجب سرخوردگی و شاید انحراف کودک از مسیر دین و خواندن نماز شود. شخصی میگوید:
در کودکی همیشه سعی میکردم نماز خود را در مسجد بخوانم. روزی در حال نماز متوجه شدم پیرمردی مراقب من است. نمازم که به پایان رسید، پیرمرد به من گفت نمازت درست نیست و سپس با سخنان نیشدار خود مرا ملامت کرد. من غرق در سکوت بودم؛ هرگاه میخواستم از او بپرسم کجای نماز من اشتباه است، اجازه نمیداد و پیوسته میگفت نمازت درست نیست و امثال تو حق ندارند به مسجد بیایند. از آن به بعد تصمیم گرفتم دیگر به مسجد نروم و در منزل هم نماز نخوانم؛ این نخستین قدم برای ترک کامل نماز و انحرافم از طریق اسلام بود.
این در حالی است که سیره معصومان(ع) کاملاً با این شیوه برخورد مخالف است. جابر بن عبدالله انصاری نقل می کند که از امام باقر(ع) درباره کودکانی که در نماز جماعت مسجد حضور می یابند پرسیدم؛ آن حضرت فرمودند: «بچهها را در صف آخر در کنار هم قرار ندهید، بلکه آنان را در بین صفها جداجدا بنشانید و با ایستادن بزرگترها در میانشان جدایی بیفکنید.«
شاید یکی از علّتهای آن این باشد که کودکان احساس بیتوجّهی و بیاحترامی نکنند و با این شیوه، هم احترام کودکان را حفظ کردهایم و به آنان شخصیت دادهایم و هم انگیزه حضور آنان در مسجد و نماز جماعت بیشتر شده، و در عین حال به نماز جماعت نیز نظم خاصی بخشیدهایم. البته مختصر برگزار کردن نماز جماعت نیز از جمله سفارشهای معصومان(ع) میباشد، که در جذب و تشویق کودکان به نماز جماعت نقش اساسی دارد. بنابراین، چگونگی برخورد با کودکان و حتی نوجوانان و جوانان نیز باید توأم با محبت، احترام و تشویق باشد.
حضور کودکان در اماکن مذهبی، مانند مسجد، به ویژه در نماز جماعت، باید با تشویق و ترغیب همراه باشد. البته برای موفقیت در این کار لازم است برای کودکان، در کنار عبادت و نماز برنامههای متنوع و جذّابی وجود داشته باشد؛ مانند اهدای جوایز، کارت تشویق، پخش شیرینی و شکلات در بین کودکان که زمینة جذب آنان را به عبادت فراهم می کند.
در روایتی از امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش، چنین نقل شده است: «امام سجاد (ع)همواره بچه ها را به برگزاری نماز مغرب و عشاء و ظهر و عصر، فرمان می دادند. به حضرت گفته شد: بچه ها نماز را در غیر وقت آن می خوانند. پس ایشان می فرمایند: آن بهتر از این است که در وقتش بخوابند.» مراد امام این است که آنان تکلیفی دراین خصوص ندارند، بلکه منظور عادت و تمرین دادن آنان به نماز و رفع احساس سنگینی نسبت به نماز است. از جمله قوانین سودمندی که دانشمندان تعلیم و تربیت به آن رسیده اند «قانون ممارست و تکرار» و «قانون تشویق» است.
نظرات شما عزیزان: