بیانات در خطبههای نمازجمعه
1376/10/26
براى شما برادران و خواهران عزيز بيان كنم كه اهداف جنجال تبليغاتى امريكاييها - عمدتاً - و مخالفان ما در دنيا چيست. اينكه دائماً مىگويند ايران مىخواهد با امريكا مذاكره كند؛ ايران مىخواهد بتدريج رابطه با امريكا برقرار كند، هدفشان از اين حرفها چيست؟ چه مىخواهند؟ مخالفان ما به دنبال چه چيزى هستند؟ آنچه مسلّم است، دنبال خير جمهورى اسلامى و خير ملت ايران نيستند؛ اينكه واضح است. تا به حال در طول اين نوزده سالى كه از انقلاب مىگذرد، هم حكومت امريكا، هم مطبوعات امريكا و هم رسانهها و تلويزيونها و راديوهاى امريكا، تا آنجايى كه توانستند، به ملت ايران ضربه زدند، خنجر از پشت زدند، اهانت رواداشتند، خيانت كردند و دروغ پرداختند. در هشت سال جنگى كه ما داشتيم و در قضاياى اقتصادى، يكجا اينها به نفع ما كار نكردند؛ حال هم از همان قبيل است.
پس، هدفشان چيست؟ هدف، چند چيز است. كه من به اختصار عرض مىكنم. شما روى مطالبى كه عرض مىكنم، فكر كنيد؛ مخصوصاً شما جوانان تحصيلكرده، دانشآموزان، دانشجويان و طلاب علوم دينى، درست دقت و تأمل كنيد؛ چون اينها مسائل مهمى است. يك ملت هم غالباً در همين جاهاى علىالظاهر كوچك است كه سرنوشتش ساخته مىشود. چنين مقطعى، اگر مردم، جوانان، مسؤولان و ديگران درست نفهميدند كه حقيقت قضيه چيست، زاويهاى باز مىشود كه خداى نخواسته همين زاويه، به فناى همه چيز منتهى خواهد شد. معمولاً اينطور است؛ لذا خيلى مهم است كه درست دقّت شود.
هدف اينها چيست؟ هدف حكومت امريكا و دستگاه امپراتورى خبرى امريكايى از اين حرفها چيست كه مرتّب مىگويند: ايران مىخواهد مذاكره كند؟
هدف، چند چيز است: يكى اينكه اينها مىخواهند آن چيزى را كه تا امروز وسيلهى وحدت ملت ايران بوده است، به وسيلهى اختلاف ملت ايران تبديل كنند. تا به حال آحاد ملت ايران به خاطر اينكه مىدانستند دولت امريكا دشمن آنهاست، در مقابل دشمنى امريكا، اگر يك وقت اختلافات جزئى هم داشتند، كنار مىگذاشتند و متّحد مىشدند. مقابلهى با امريكا، يكى از وسايل وحدت اين ملت بوده است. اينها مىخواهند با اين جنجالها، همين وسيلهى وحدت را، به وسيلهى اختلاف تبديل كنند. اين عليه آن، آن عليه اين. اين بگويد مذاكره، آن بگويد مذاكره چه فايدهاى دارد؛ آن يكى بگويد چه ضررى دارد؟ يك عدّه از اين طرف بحث كنند، يك عدّه از آن طرف بحث كنند! و اينها هم اين وحدت عظيم ملى را كه ملت ايران در مقابلهى با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ايران تبديل كنند.
هدف دوم اين است كه مىخواهند با تكرار اين قضيه - مذاكره و رابطه با امريكا - قضيهاى را كه در چشم ملت ايران، به دلايلى منطقى، يكى از زشتترين چيزهاست، قبحش را از بين ببرند. تا حدّى كه در نماز جمعه مىشود حرف زد، خواهم گفت كه دلايل منطقى آن چيست. مىخواهند قبح اين را از بين ببرند؛ مثل كارى كه سرِ قضيهى اسرائيل با اعراب كردند.
يك روز بود كه دولتهاى عرب، صحبت كردن با اسرائيل، رابطهى با اسرائيل و حتّى آوردن اسم اسرائيل را يكى از كارهاى بسيار زشت مىدانستند. اينها با مطرح كردن و پيش كشيدن اين قضيه، آنها را يكى يكى از صفوف ملت عرب خارج كردند و بار را به گردن او انداختند. بتدريج كارى كردند كه قبح اين قضيه ريخت؛ حتّى دولتهايى كه در مرزهاى اسرائيل نيستند و هيچ خطر و ضررى هم از اسرائيل نمىبينند، در خانهى خودشان نشستهاند و صحبت از مذاكره با اسرائيل مىكنند! واقعاً چه لزومى دارد؟ اما مىكنند؛ چون قبحش ريخته است.
ملت ايران به دلايل كاملاً محكم و با استدلال منطقى، دولت امريكا را دشمن خود مىداند؛ كه من بعداً اشاره خواهم كرد. همهى ملتهاى دنيا هم اين را از ملت ايران شناختهاند و با چشم تعظيم و تجليل به اين نگاه مىكنند. بتدريج مىخواهند قبح اين را از بين ببرند و يك كار عادّى و معمولى بكنند.
هدف سوم اين است كه اصل مذاكره با ايران، براى امريكا به عنوان ابرقدرت، بسيار مهم است. ممكن است بعضى تعجّب كنند و بگويند مگر ايران چيست كه براى امريكاى ابرقدرت، مهم است كه با ايران پشت ميز مذاكره بنشينند؟! بله، بسيار مهّم است. اتّفاقاً چون ابرقدرت است، برايش خيلى مهّم است. ابرقدرت، يعنى آن قدرتى كه از همهى قدرتهاى سياسى دنيا بالاتر است و مىتواند ارادهى خود را بر آنها تحميل كند.
يك روز دو ابرقدرت در دنيا بودند - امريكا و شوروى - و هر كدام منطقهى نفوذى داشتند؛ هر كار هم مىخواستند، مىتوانستند بكنند. حتّى امريكا در مقابل آن دشمن، موشكهاى امريكايى - كروز و غيره - را در كشورهاى اروپايى مستقر كرده بود؛ بيچاره اروپاييها هم چارهاى نداشتند، حرفى هم نمىزدند؛ چون به عنوان دفاع در مقابل شوروى سابق بود. شوروى هم در منطقهى نفوذ خودش، اين كارها را مىكرد. امروز كه شوروى از بين رفته است؛ امريكا مدّعى است و به شدّت در پى اين است كه نظام يك قطبى در دنيا به وجود آيد؛ يك ابرقدرت در رأس امپراتورى بزرگى كه اسمش دنياست!
اين مطلبى كه عرض مىكنم، حرفى است كه صاحبنظران سياسى امريكا از گفتن آن ابايى ندارند. در مطبوعات امريكايى، مقالات سياسى فكرى با همين مضمون چاپ مىشود. در همين حدود يك ماه پيش، در يكى از مطبوعات امريكايى ديدم كه يك نويسندهى معروف سياسىنويس امريكايى به دنيا خطاب مىكرد كه «چه عيبى دارد كه در رأس يك امپراتورى واحد جهانى، امريكا قرار داشته باشد؟! امريكا امروز چنين و چنان است!» آنها اصلاً ادّعايشان اين است؛ دنبال اين هستند.
حال ابرقدرتى با اين همه ادّعا، با اين همه باد و بروت جهانى و سياسى، يك جا هست كه برايش ارزش و اعتبار و احترامى قائل نمىشوند؛ آن يك جا كجاست؟ جمهورى اسلامى ايران. جمهورى اسلامى و ملت ايران، هيبتشكن ابرقدرت امريكا در دنيا شدند. من بارها عرض كردهام كه عمدهى قدرت ابرقدرتها، متّكى به هيبتشان است؛ هيبت آنهاست كه مىتواند كار كند. اينها همهجا كه وارد ميدان نمىشوند، تير و تفنگ كه به كار نمىبرند؛ تشر و هيبتشان است كه رؤساى دولتها و رؤساى احزاب سياسى دنيا را وادار مىكند كه دست و پايشان در مقابل اينها بلرزد و كوتاه بيايند.
براى امريكا مهم است كه ايران اسلامى كه از روز اوّل به دلايل روشنى در مقابل امريكا ايستاد و تسليم امريكا نشد و گفت كه با امريكا مذاكره نمىكنم، حالا بگويد كه بسيار خوب، چَشم، ما هم مذاكره مىكنيم! مىگويند بفرما، ابرقدرتى كامل شد! اين منطقهاى هم كه زير بار نمىرفت، زير بار آمد؛ اينجا هم عتبه را بوسيدند! بنابراين، صِرف مذاكره برايشان خيلى مهّم است.
البته در مورد رابطه، اينطور نيست؛ بعد خواهم گفت. امريكاييها نسبت به رابطه، طور ديگرى فكر مىكنند. آنچه كه براى آنها خيلى مهّم است، مذاكره است. مىخواهند ايران پشت ميز مذاكره بنشيند؛ بعد كه مذاكره شروع شد، آنوقت سرِ رابطه داستانها و حكايتها دارند.
نكتهى دوم براى اينكه مذاكرهى با ايران براى امريكا اهميت دارد، اين است كه حركت جمهورى اسلامى و ملت ايران موجب شد كه احساسات اسلامى در هر گوشهى دنيا بيدار شود؛ در آسيا، در آفريقا و حتّى در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامى خودشان را سرِ دست گيرند و مبارزهاى را به نحوى شروع كنند. بعضى از اين مبارزات، مبارزات سياسى با دولتهاست. بعضى از اين مبارزات، مبارزات اصلاحى است؛ بالاخره مشغول مبارزه هستند. همهى اينها، از اين قلّهى جمهورى اسلامى و امام و اين ملت، سرازير شدهاند.
من كسانى را در دنياى اسلام مىشناسم و اطّلاع دارم كه مذهب اهلبيت را بدون هيچگونه تبليغى، فقط براى خاطر قضاياى جنگ قبول كردند. همين كه شما جوانان، شما جانبازان، شما ايثارگران به ميدان جنگ مىرفتيد و اين خبرها در دنيا به همين شكل منتشر مىشد؛ همين كه مادران آنطور شجاعانه مىايستادند و آن شجاعتها را به خرج مىدادند، عدّهاى را در دنيا مسلمان كرد، عدّهاى از مسلمانان را شيعه كرد، عدّهى بيشترى را عاشق انقلاب و عاشق امام و ملت ايران كرد و احساسات اسلامى بروز كرد. در حقيقت، قطب همهى اينها، ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى است.
اگر جمهورى اسلامى با امريكا پشت ميز مذاكره بنشيند، امريكاييها خيالشان از اين جهت راحت مىشود؛ به هر جايى در دنيا مىگويند: شما براى چه تلاش مىكنيد؟ شما كه مثل ايران نخواهيد شد، به پاى ايران كه نخواهيد رسيد! هر چه بشويد، يك ملت و يك نظام و آن شكوه و شجاعت را كه پيدا نخواهيد كرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و اينجا پاى ميز مذاكره آمدند؛ شما ديگر چه مىگوييد؟! يعنى با تسليم ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى ايران به نشستن پاى ميز مذاكره با امريكا، خيال امريكا از بسيارى از اين مبارزات دنياى اسلام آسوده خواهد شد.
درست توجّه كنيد! هر كدام از اينها، بحثهاى طولانى و مفصّلى دارد كه جايش در مجالس ويژهى اين حرفهاست. من مايلم كه در نماز جمعه، فقط رؤوس مطالب را عرض كنم. مذاكره براى اينها مهّم است. ببينيد؛ بسيارى از كشورها هستند كه دولتهايشان از دوستان دولت امريكا محسوب مىشوند؛ يعنى تحت نفوذ و تسليم دولت امريكا قرار دارند، مواضع سياسيشان تابع دولت امريكاست و كلاًّ تابع امريكا هستند؛ با فلانجا قطع رابطه كنيد، فلانجا را معامله كنيد، فلانجا را معامله نكنيد، نفت را اينگونه كنيد، مس را آنطور كنيد. اين دولتهايى كه تسليم امريكا هستند، بتدريج اين فكر برايشان به وجود مىآيد كه دولتى به نام جمهورى اسلامى ايران هست كه به امريكا هيچ اعتنايى نمىكند؛ امريكا هم نسبت به آن دولت نمىتواند هيچ آسيب جدّى بزند. پس، علّت اينكه ما از امريكا اينقدر مىترسيم، چيست؟
يك نكتهى ديگر هم هست كه موجب مىشود حقيقتاً مذاكره براى امريكاييها به عنوان يك ابرقدرت مهم باشد و آن، اين است كه در مصاف دو قطب مبارز كه الان نوزده سال يا بيست سال است كه در صحنهى سياسى عالم، مبارزه مىكنند - قطب استكبار از يك طرف، و قطب اسلام از طرف ديگر؛ قطب استكبار به رهبرى امريكا، و قطب اسلام به محوريّت نظام جمهورى اسلامى كه تا به حال هم گسترش و پيشرفت، متعلّق به قطب اسلام بوده است - شما هرچه صحنهى دنيا را نگاه مىكنيد، مىبينيد كشورهايى كه بوى حركت و نهضت اسلامى در آنها استشمام نمىشد، وضعى برايشان به وجود آمد كه حكومتهاى اسلامى - لااقل به تناسب آن كشورها - در آنها به وجود آيد! در تركيه به صورتى، در الجزاير به نحوى و در جاهاى ديگر نيز همينطور. البته با همهى اينها هم برخورد كردند؛ اما با احساسات مردم كه نمىتوانند برخورد كنند؛ نمىتوانند با احساسات مردم آنطور برخورد كنند كه مثلاً با حكومت «رفاه» در تركيه يا با بعضى از حكومتهاى ديگر برخورد كردند. احساسات مردم به حال خود باقى است.
تا به حال در برخورد اين دو قطب مبارز با يكديگر - كه قطب، استكبار از يك طرف و قطب اسلام از طرف ديگر است - پيشرفت و مبارزه و پيروزى، متعلّق به قطب اسلام بوده است. قطب اسلام هميشه پيش رفته است؛ اما قطب استكبار پيشرفتى نداشته است. اينها مىخواهند با شايعهى مذاكرهى جمهورى اسلامى - كه بگويند جمهورى اسلامى تسليم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد كنار بيايد و با ما مذاكره كند - اينطور وانمود كنند كه در اين مصاف، بالاخره قطب اسلامى شكست خورد و مجبور به عقبنشينى شد و قطب استكبار در اين مصاف پيروز گرديد.
مىخواهند اين را تفهيم كنند كه دشمن پيروز شده و اسلام مجبور به عقبنشينى شده است. مىخواهند بگويند كه اسلام انقلابى از حرفهايش گذشت و برگشت. مىخواهند بگويند همهى اين حرفها در طول اين نوزده سال - ده سال اول كه امام گفته بود، و نه سال بعد از امام، مسؤولان و ملت همه بر زبان آوردند - به گوشهاى گذاشته شد، به دست فراموشى سپرده شد و همهى اين حرفها تخطئه گرديد؛ چون امام بارها فرموده بودند كه ما با دشمن كنار نمىآييم و تسليم دشمن نمىشويم. اين شايعات براى اين هدف است كه آن گذشته را تخطئه كند. بالاخره امريكا از اينكه شايع شود جمهورى اسلامى تسليم شده است تا با امريكا مذاكره كند و پشت ميز مذاكره بنشيند - يعنى از حرفها و ادّعاهاى خود نسبت به استكبار دست بردارد - بيشترين استفاده را مىكند. اين جنجال تبليغاتى براى اين است. لذا با اينكه رئيس جمهور محترم در مصاحبهاش گفت كه ما مذاكره نمىكنيم؛ گفت كه ما احتياجى به مذاكره نداريم، آنها گفتند بله، اين مقدّمهى مذاكره است؛ مىخواهند مذاكره كنند! هر كسى چيزى گفت؛ جنجالى در دنيا درست كردند. پس، انگيزههاى امريكا و دستگاههاى خبرى امريكا از اين جنجال اين است.
حال موضع ما چيست؟ البته موضع ما بارها گفته شده است؛ چيزى نيست كه حالا من بخواهم آن را بيان كنم. امام بارها فرمودند، بعد از امام هم ما، مسؤولان سياست خارجى و كسانى كه در اين زمينهها حرف مىزدند و اقدام مىكردند، حرفها را گفتهاند. حرفها همان حرفهاست؛ حرفهاى محكمى است؛ حرفهايى نيست كه بشود امروز گفت و فردا از آنها برگشت؛ درعينحال من به طور مختصر عرض مىكنم.
موضع انقلاب و موضع نظام جمهورى اسلامى اين است كه اوّلاً هر تصميمى كه ما براى انقلاب و به عنوان مواضع اصولى انقلاب بگيريم، بايد تابع استدلال باشد. ما اهل منطقيم. ما حكومتمان هم حكومت استدلال است، قوانينمان هم قوانين مستدل است، معارفمان هم معارف استدلالى است، مواضع سياسى ما هم مواضع استدلالى است. ممكن است يك وقت كسى نسبت به اين مواضع شعار بدهد - خيلى خوب؛ مانعى ندارد - اما پشت سرِ اين شعار، استدلال و برهان و منطق وجود دارد. اساس اين منطق هم يكى نفع ملت ايران و مصالح كشور است، يكى هم اصول و عقايد و باورهايى است كه ملت ايران در راه اين باورها مبارزه و مجاهدت كرده، شهيد و جانباز داده، ايستادگى كرده است و مردم دنيا را متوجّه خودش كرده است. مواضع ما تابع اين چيزهاست. حال من در سه عنوان كوتاه، مطلب را خلاصه مىكنم.
وضع كنونى - يعنى قطع رابطهى ما با امريكا - اوّل اين را بيان مىكند كه اين وضع، نتيجهى رفتار و وضع طبيعى استكبار امريكايى است؛ در واقع، نتيجهى مظلوميت ملت ايران است. حرف دوم اين است كه مذاكره با امريكا، هيچ فايدهاى براى ملت ايران ندارد. حرف سوم اين است كه مذاكره و رابطه با امريكا، براى ملت ايران ضرر دارد.
رابطه و مذاكره با دولت امريكا، به حال ملت ايران هيچ فايدهاى ندارد. امروز از چيزهاى جالب اين است كه دستهاى امريكايى و تبليغات امريكايى - همانطورى كه در هفتهى اوّل اين ماه عرض كردم - در دنيا اينگونه شايع مىكنند كه ملت ايران مشكلاتى دارد؛ راهحل و كليد اين مشكلات هم اين است كه بيايد با امريكا مذاكره كند! تو گفتى و من باور كردم! مذاكره، هيچ فايدهى قابل ذكرى براى ملت ايران ندارد. البته ضررهايى دارد كه بعد عرض مىكنم؛ اما اصلاً فايده ندارد.
كسى كه خيال كند اگر ما با امريكا مذاكره كرديم، محاصرهى اقتصادى و قانون «داماتو» و ... از بين خواهد رفت، اشتباه كرده است. اوّلاً هر كدام از رفتارهاى امريكا با ايران، بعد از مدّتى محكوم به شكست شده است. مگر بار اوّلى است كه اينها اينطور با ما رفتار مىكنند؟ مگر بار اوّلى است كه تهديد مىكنند؟ مگر بار اوّلى است كه محاصرهى اقتصادى مىكنند؟ مگر بار اوّلى است كه اينها راه مىافتند و به اين كشور و آن كشور مىگويند كه شما با ايران فلان معامله را نكنيد، يا فلان قرارداد را نبنديد؟ بار اوّل كه نيست؛ هميشه اينطور كردهاند. ما در اين هجده، نوزده سال، همهى پيشرفتهايى كه به دست آوردهايم؛ همهى كارهاى برجستهاى كه دولتهاى ما در اين چند سال كردهاند، در همان حالى بوده كه امريكا نمىخواسته است. مگر به خواست امريكاست؟!
در سال گذشته، به مناسبت قانون «داماتو»، قرارداد شركت خودشان با شركت گاز ما را ابطال كردند. قانونى گذراندند كه هيچ شركتى حق ندارد از فلان مبلغ بيشتر، با ايران معاملهى نفتى كند. اوّلاً همان شركت به مسؤولان ما پيغام داد كه ما ناراحتيم و در اوّلين فرصتى كه بتوانيم، باز قرارداد را مىبنديم! الان يكى از مشكلات امريكا همين شركتهايى هستند كه نمىتوانند بيايند در كارهاى نفتى مربوط به ما در خليج فارس سرمايهگذارى كنند. شركتهاى نفتى امريكا به شدّت ناراحتند. مربوط به حالا هم نيست؛ مربوط به تقريباً يك سال اخير است. روى دولت فشار آوردند، اجتماع درست كردند، قطعنامه درست كردند؛ لذا همان تلاشها توانسته است تا حدود زيادى آن قانون امريكايى «داماتو» را تضعيف كند. پس، آنها بيشتر احتياج دارند.
ثانياً به مجرّد اينكه آن شركت امريكايى در سال گذشته قرارداد خود را با شركت گاز ما فسخ كرد، به فاصلهى كوتاهى يك شركت فرانسوى آمد و داوطلب انعقاد قرارداد شد. امريكاييها بنا كردند به جنجال كردن كه چرا مىخواهيد قرارداد ببنديد؟! دولت فرانسه، بلكه بعداً همهى جامعهى اروپا ايستادند و گفتند كه بايد اين قرارداد با ايران بسته شود و امريكا نبايد بتواند حرف خودش را در اين قضيه سبز كند. اينطور نيست كه حالا مشكلات ملت ايران به دست امريكا باشد و امريكا بتواند مشكل جدّىاى درست كند. البته تلاش مىكنند، خباثت خودشان را مىكنند - نه اينكه نمىكنند - اما كارها دست آنها كه نيست.
وانگهى، شما ملاحظه كنيد! دولتهايى كه امروز امريكا به اصطلاح وزارت خارجهى خودشان آنها را مجازات مىكند - مثل چين، روسيه، تركيهى زمان حكومت حزب رفاه - مگر با امريكا رابطه ندارند؟ مگر مذاكره نمىكنند؟ همهى كسانى كه امريكا با آنها برخورد خشن مىكند، در زمينههاى سياسى و اقتصادى با امريكا رابطه دارند. اينطور نيست كه رابطه با امريكا يا مذاكره با امريكا، مانع از دشمنى امريكا شود. الان كشورهايى هستند كه سفارتهايشان در امريكاست، سفارتهاى امريكا نيز در پايتختهاى آنها باز است و فعّاليت مىكند؛ از لحاظ سياسى و كنسولى و غيره هم با يكديگر ارتباط دارند؛ اما امريكا آنها را جزو ليست تروريستهاى دنيا معرفى مىكند! من حالا نمىخواهم اسم آن كشورها را بياورم. خوب است كه برادران ما در وزارت خارجه و جاهاى ديگر، اينها را به مردم بگويند و تبيين كنند.
خيال نكنيد كه حالا اگر با امريكا رابطه برقرار شد، يا مذاكره شد، ديگر از سوى امريكا، اندكى حرف نازكتر از گل هم به جمهورى اسلامى گفته نخواهد شد؛ نه. بسيارى از كشورها با امريكا رابطه هم دارند، خيلى هم روابطشان علىالظاهر در سطح جهانى خوب و صميمى و مؤدّبانه است؛ درعينحال امريكا هر جايى كه لازم باشد، ضربهى خودش را مىزند؛ محاصرهى اقتصادى مىكند، تحريم مىكند!
امريكاييها مستكبرند. آدم مستكبر و دولت مستكبر، دنبال سبز كردن حرف خودش است. بنابراين، اينطور نيست كه رابطه براى كشور ما فايدهاى داشته باشد؛ كه اگر رابطه نباشد يا مذاكره نباشد، اين مشكلات به وجود خواهد آمد و اگر اين مذاكره و رابطه انجام شد، مشكلات از بين خواهد رفت؛ نه. نه امريكا براى ايجاد مشكلات آنچنان دستش باز است و نه رابطه و مذاكره اين چنين معجزهگرىاى براى رفع مشكلات دارد. هيچكدام از اينها نيست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضهى يك حكومت است، بسته به اقتدار و عزّتخواهى ماست كه بتوانيم در مقابل امريكا بايستيم و برطبق اراده و برطبق مصالح كشورمان اقدام كنيم.
اين تبليغات در حالى انجام مىگيرد كه وقتى دولت امريكا در مقابل خود دولتى را داشت كه در حال جنگ بود، نتوانست كارى با آن انجام دهد. ما يك روز در حال جنگ بوديم. قبل از آن، اوقاتى بود كه حكومت ما از لحاظ امكانات، حكومتى بسيار ضعيف بود. آن روز نتوانستند با ما كارى انجام دهند. آن روز نتوانستند ضرر اساسى وارد كنند. امروز بحمداللَّه دولت ايران، دولتى عزيز و مقتدر است و در سطح جهانى به عنوان يك كشور مقتدر و عزيز شناخته شده است؛ رئيس كنفرانس اسلامى است. در بسيارى از كنفرانسهاى جهانى، به عنوان يك عضو محترم شناخته شده است؛ دولتها برايش احترام قائلند، ملتها برايش احترام قائلند. امروز ما از چه بترسيم؟ چرا بترسيم؟ چرا خيال كنيم كه اگر با همين وضعى كه در اين نوزده سال داشتيم، ادامه دهيم، چنين و چنان خواهد شد؟
امريكا احتياج دارد. امريكا امروز آن قوّت و قدرت ده سال، پانزده سال قبل را هم ندارد. روزى بود كه حرف دولت امريكا در اروپا و جاهاى ديگر، با احترام تلقّى مىشد و با آن با احترام رفتار مىشد؛ امروز آنطور هم نيست. امروز امريكاييها از لحاظ ديپلماسى و سياست خارجى، در موضع ضعفند؛ در موضع قدرت نيستند. مىخواهند در حال ضعفشان، همان هيبت ابرقدرتى را عليه ما و در مقابل ملت ايران به كار ببرند!
عنوان سوم كه اين را هم من خيلى مختصر عرض مىكنم، چون مىترسم وقت نماز بگذرد، اين است كه رابطه و مذاكره، براى ملت ايران و براى نهضت جهانى مضّر است. اولين ضرر اين است كه امريكاييها با ورود در اين ميدان، اينطور تفهيم خواهند كرد كه جمهورى اسلامى از همهى حرفهاى دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرفنظر كرده و گذشته است. اوّلين چيزى كه امريكاييها ادّعا مىكنند، اين است. اوّلين مطلبى كه در دنيا شايع مىكنند، اين است كه انقلاب اسلامى تمام شد و پايان گرفت؛ كمااينكه هنوز هيچ چيز نشده، همين حرفها را زمزمه مىكنند!
همين دو، سه روز قبل از اين، تلكسى ديدم كه رئيس يكى از دولتهاى آفريقايى - كه چند روز قبل از اين، يكى از مسؤولان ما حرفى را عليه آن دولت بر زبان رانده بود - مصاحبه كرده و گفته است كه بله، ايران مدّتى ادّعا مىكرد كه با امريكا مخالف است؛ اما حالا مقدّمات جور مىكند براى اينكه بتواند با امريكا دست دوستى بدهد! هنوز هيچچيز نشده، اينطور مىگويند! در دنيا، تبليغات و شايعات عليه ملت ايران و عليه جمهورى اسلامى و عليه دولت فضا را پُر خواهد كرد كه اينها از انقلاب برگشتند. اينها آبروى انقلاب را در دنيا در پيش مستضعفان خواهد برد، دلها را مردّد خواهد كرد، نهضت جهانى اسلامى را دچار افول خواهد كرد، استقلال ملت ايران را از دست او خواهد گرفت.
بارها گفتهايم و تكرار شده است؛ من هم گفتهام، مسؤولان هم گفتهاند كه مسألهى ما، مسألهى دولت امريكاست؛ با ملت امريكا بحثى نداريم. طرف ما ملت امريكا نيست؛ ملت امريكا هم مثل بقيهى ملتهاى ديگر، خوبيهايى دارد، بديهايى دارد؛ مربوط به خودشان است. مسأله، مسألهى دولت امريكا و رژيم امريكاست، و رژيم امريكا دشمن نظام جمهورى اسلامى و دشمن انقلاب و دشمن ملت ايران است، و اين را تصريح كردهاند و بارها هم گفتهاند. البته مصلحت خودشان نمىدانند كه اين را بر زبان آورند؛ ليكن باطن قضيه همين است كه با استقلال شما دشمنند، با اسلام شما دشمنند، با عزّت شما دشمنند، با ايستادگى شما در مقابل زيادهخواهيهايشان دشمنند؛ خيلى هم تلاش مىكنند كه بتوانند بلكه اينها را از بين ببرند.
البته قانون الهى، عكس خواست آنهاست. قانون الهى اين است كه شما بمانيد، شما قوى شويد، شما پيروز شويد؛ انشاءاللَّه پيروز هم خواهيد شد و ما هيچ احتياجى به رابطهى با امريكاييها نداريم؛ همچنان كه رئيس جمهورمان هم در آن مصاحبه گفتند و ديگران هم تصريح كردند. الحمدللَّه خيلى خوب بود؛ هيچ احتياجى به مذاكره و و به رابطهى با اينها نداريم و علىرغم ميل دشمنان ملت ايران، ملت ما انشاءاللَّه مدارج ترقّى و پيشرفت را روزبهروز بيشتر خواهد پيمود.
نظرات شما عزیزان: