دوقرن زير چكمه انگليسيها
اين باغ حامل خاطرات فراواني از بيش از يكصدوهفتاد سال تاريخ ايران ميباشد. ساكنان محله قلهك و خيابان دولت، سالهاي سال است كه با اين باغ و رويدادهاي آن مانوس ميباشند.
شايد در بين مردان و زنان كهنسال قريه قلهك، هنوز هم بتوان افرادي را يافت كه خاطرات جنگ جهاني اول و دوم و سالهاي حضور انگليسيها در اين باغ و قريه قلهك را به خاطر آورند. اما داستان اين باغ مرموز و حضور انگليسيها در آن چيست؟
مالالاجاره 30 توماني
از ديرباز قريه قلهك از شماليترين و زيباترين قريههاي تهران بوده و آب و هواي خنك و فرحبخش اين منطقه، زبانزد همه ناظران بوده است. در سال 1251 قمري كه «سرجان كمپبل» وزير مختار انگليس در ايران بود، محمد شاه اين باغ را كه جزو «تيول» شاهي بوده، به دولت انگلستان اجاره داد و سفارت انگليس ييلاق خود را در قلهك بنا كرد. پس از چندي، شاه از درآمد اجاره آن نيز صرفنظر نمود و اين محل را تلويحاً به طور رايگان در اختيار هيأت سياسي انگليس نهاد. مالالاجاره اين محل در آن زمان ماهي 30 تومان يا 15 ليره بيشتر نبود، ولي اين مرحمت شاهانه اعتبار فراواني براي وزير مختار انگلستان به ارمغان آورد و باعث افزايش شخصيت و اعتبار او در بين ديگر عوامل كشورهاي خارجي در ايران شد.
انگليسيها، حاكم قلهك
در ادامه، اتباع انگليسي با فراموشي مرحمت شاهانه، پا از حد خود فراتر گذاشتند و از حقوق خود تجاوز نموده و به ايجاد هرگونه دخل و تصرف به عنوان منطقه مسكوني در اين محل رويآوردند. در اين ايام، با استفاده از شرايط خاص آن دوران و ناآراميهاي ملي، دستدرازي انگليسيها به حدي رسيد كه عملا حاكميت خود را بر سراسر قريه قلهك گسترش دادند و خود را حاكم بلامنازع قلهك برشمردند و از انجام هر فعاليتي در اين قريه اجتناب نكردند. بدينگونه نمايندگان استعمار پير، سيطره خود بر قلهك را آغاز نمودند.
اما سيطره انگليسيها بر قريه قلهك بيش از حد گسترش يافت. در تاريخ آمده است كه در اين دوره حاكميت بر قلهك با انگليسيها بوده و مامورين ايراني حق مداخله در امور اين قريه را نداشتند تا جايي كه حتي كدخداي اين قريه را نيز انگليسيها تعيين ميكردند.
سليمان بهبودي در يادداشت هاي تاريخي خود در همين رابطه نوشته است: «چندي پيش از كودتا، نظميه به فكر افتاد، پاسگاهي در قلهك ايجاد و به كار مردم رسيدگي كند. در شمال ديوار سفارت انگليس، مغازه جديدالاحداثي بود كه اجاره كردند و چهار نفر كه يك وكيل و يك سرپاسبان بودند با ميز و لوازم دفتري آمدند. اما بلافاصله همان كدخداي سفارت انگليس آمد، ميزتحرير و لوازم دفتر را به خيابان ريخت و با ناسزاگويي ماموران شهرباني را از قلهك بيرون كرد.»
تاجالملوك، همسر اول رضاخان پهلوي نيز در طي خاطرات خود بارها به چنين مواردي اشاره كردهاست.
اين وضع بدين منوال ادامه داشت تا آنكه سالها بعد، با لغو حق كاپيتولاسيون، امتيازات ويژه انگليسيها از بين رفت و دست آنان از قريه قلهك كوتاه شد. اما سايه شوم استعمار بر اين باغ زيبا باقي ماند.
باغ اسرارآميز
انگليسيها از گذشته با استقرار در رزيدانس (اقامتگاه تابستاني)قلهك در ماههاي گرم سال، برخي امور سفارتخانه خود را نيز در اين محل انجام ميدهند. اين باغ و محفلها و تصميمات گرفته شده در آن، تاثيرات فراوان بر تاريخ سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايران داشته است.
در دوره انقلاب مشروطه و درپي به توپ بستن مجلس توسط «لياخوف» روسي، از آنجا كه دولت انگليس مخالف سياستهاي روسيه در ايران بود، به آزاديخواهاني كه از مجلس جان سالم به در بردند، مثل دهخدا، تقيزاد و معاضدالملك پناه داد. همچنين به نظر مرحوم بهبهاني شمار زيادي از روحانيون و بازاريان و مردم ديگر در باغ قلهك بست نشسته و درخواست كردند تا سفير انگليس به آنها امان دهد و در حمايت از آنان و تحقق خواستههايشان اقدام كند. اين جمعيت تعدادشان تا حدود چهارده هزارنفر نيز روايت شده است كه عمدتاً اهل بازار بوده و باغ سفارت را پركردند.
از ديگر ارتباطات اين باغ با پيشينه تاريخي ايران، حضور سفير و عوامل سفارت انگليس در ماههاي گرم سال در اين باغ سبز و خرم و به رسميت شناختن حكومت و وليعهد ايران بود. در دوره عباس ميرزا، دو دولت روسيه تزاري و انگلستان، سلطنت ايران را در اولاد عباس ميرزا، نايب السلطنه به رسميت شناخته و آن را تضمين كردند؛ از اين رو چه در زمان فوت فتحعليشاه و چه در زمان مرگ محمدشاه و همينطور پس از درگذشت ناصرالدينشاه و متعاقب آن درگذشت مظفرالدين شاه، در هر زمان، تنها اعلام حمايت اين دو دولت از وليعهد رسمي كشور، موجبات صعود وي را به تخت سلطنت ميسر ميساخت.
بركناري محمدعليشاه از سلطنت نيز با تصميم و حمايت ضمني دو دولت انگليس و روسيه انجام شد و در خصوص بركناري احمدشاه نيز به دليل بيرون رفتن موقت دولت شوروي از صحنه سياست ايران، موافقت انگليسيها جلب و آنان از اين جايگزيني حمايت كردند.
دولت ايران در اين سالهاي تاريك، قدرت، سلطهاي بر دو قريه قلهك و زرگنده نداشت و در باغ دو سفارتخانه، نبض سياست ايران، البته در فصل تابستان، ميتپيد و هيچ اقدامي در ايران نبود كه بدون جلب موافقت و هماهنگي ساكنان اين دو محل ييلاقي به سرانجام برسد.
از بين تمامي جلسات برپاشده در اين باغ، مرموزترين جلسات، برپايي نشستهاي فراماسونها در اين باغ بود. در دوره پهلوي اول، با وجود آنكه درپي اختلاف بين رضاخان و محمدعلي فروغي، وي از كار بركنار و خانهنشين شده بود اما دستهاي خوفناك، پرقدرت و نامرئي فراماسونها از فراموشخانه انگيسيها در باغ قلهك بيرون آمد و رضاشاه را مجبور به بازگرداندن فروغي نمود.
در ادامه، فروغي كه خود استاد اعظم لژهاي ماسوني در ايران بود، به دفعات به همراه نمايندگاني از آمريكا و انگليس و از جمله شخص سفير انگليس در فراموشخانه باغ قلهك گرد هم جمع شدند و سعي كردند تاريخ ايران را رقم زنند.پادشاهي محمدرضا شاه يكي از نتايج همين جلسات مرموز بود.
گذشته از اينكه باغ قلهك در خود رازهاي فراواني دارد كه هر يك از اين رازها ميتواند گرههاي فراواني از تاريخ نادانسته ايران باز كند.
اما اين باغ كه هماكنون در اشغال انگليسيهاست، زيبايي سحرانگيزي نيز دارد كه بيان آن خالي از لطف نيست.
قلهك و زيبايي روحفزاي آن
در گذشته آب قلهك به عنوان يكي از آباديهاي توابع شميران، از هفت رشته قنات تأمين ميشد كه مهمترين آنها دو قنات موجود در باغ سفارت انگلستان و ديگري قنات جاري در باغ قوامالسلطنه بود.
آب قنات جاري در باغ سفارت كه بسيار پر حجم و هم چنان جاري است، درختان چنار كهن سال منطقه را سيراب ميسازد.
در اين باغ انواع گلهاي زيبا روييده ميشود. اندكي پيش از آن كه برفها ذوب شوند، نهر آبي كه جويبارهاي كوچكي از آن منشعب ميشود به وسيله گلهاي بنفشه كه فضا را از عطر خود آكنده ميسازد، پوشيده ميشود. بعد از آن كه بهار دلانگيز فراميرسد، صدها زنبق سفيد و سوسنهاي بلند، خودنمايي ميكنند. آنگاه گلهاي سرخ ميشكفند و بلبلها و پرندههاي خوشالحان در كنارشان جاي ميگيرند. به طوري كه در اواسط خرداد، باغ سفارت آنچنان فرحانگيز ميشود كه هيچ كس دلش نميخواهد آنجا را ترك كند.
امروزه اقامتگاه تابستاني(رزيدانس) سفارت انگليس در قلهك به صورت باغي باشكوه با استخر شنايي عالي، عمارتي زيبا با بهارخوابهاي خاطرهانگيز، بهصورت يك باشگاه محلي براي انگليسيها درآمده است.
از ميان وزيران مختار انگليس در ايران، خاطرات «سرهيو نجيبول هيوگسن» وزيرمختاري كه چند سال قبل از «سرريدر بولارد» معروف، در ايران ماموريت داشته و نيز يادداشتهاي خود «سرريدر بولارد» در دسترس ميباشد كه چاپ و منتشر شده است. گمان ميرود «سررابرت كلايو» و «سيمور» از ديگر وزيران مختار نيز يادداشتهايي از خود باقي گذاشته باشند.
«سرهيو نجيبول هيوگسن» در كتاب خاطرات خود از رزيدانس سفارت انگليس در قلهك بسيار تعريف كرده و روزهايي را كه در تابستان سالهاي پيش از جنگ جهاني دوم در آن باغ گذرانيده، از دلپذيرترين و شيرينترين ايام زندگي خود برشمرده است.
در ضلع شمالي اين باغ، موسسه ايرانشناسي بريتانيا و مركز فرهنگي و آموزشي بريتانيا واقع است. موسسه ايرانشناسي بريتانيا در ايام مختلف و به دفعات، با برپايي جلسات گوناگون و نشر مطالب مختلف سعي در بازشناسي ايران و فرهنگ بومي ايرانيان كرده است. البته با وجود خوي استعماري و فرصتطلبانه انگليسيها به نظر ميرسد بسيار سادهلوحانه است كه فعاليتهاي اين موسسه، فقط اموري فرهنگي دانسته شود و استفاده از نتايج تحقيقات به ظاهر فرهنگي اين موسسه توسط MI6 انگليس را از نظر دور داشته شود.
گورستان دولت
در جنوب اين باغ و ضلع شمالي خيابان دولت نيز گورستان باغ قلهك با دربي چوبي و قديمي و وسعتي چند هزار متري خودنمايي ميكند. گورستان قديمي اين باغ در بين اهالي محل با نام «گورستان دولت» نيز معروف است.
علاوه بر باغ، وجود اين گورستان نيز براي بسياري از تهرانيان جاي سوال دارد. چرا در حالي كه بسياري از گورستان هاي قديمي تهران، به جز آن دسته كه در بقاع متبركه واقع هستند از بين رفتهاند و به عنوان مثال گورستان مسگرآباد و غيره به پارك تبديل شده، ولي اين گورستان كه اكنون داير نيست، هنوز پابرجاست؟
از سردر گورستان و از روي صليبهاي نصب شده بر روي قبور و نيز تواريخي كه روي سنگها منقوش شده چنين به نظر ميرسد كه اين گورستان صرفا به اجساد سربازان متجاوز انگليسي در ايران، در جريان سالهاي 1914 تا 1918 ميلادي - 1293 تا 1297 هـ.ش(جنگ جهاني اول)، همچنين سالهاي 1939 تا 1945 ميلادي 1318 تا 1324 هـ.ش(جنگ جهاني دوم) اختصاص دارد. اما اين گورستان، سالها پيش از سال 1293 ش، در محوطه روبروي كليساي سفارت انگليس و در حقيقت نمازخانه سفارت احداث شده و اجساد عدهاي از انگليسيها در آن دفن شدهاست.
آرامگاهي براي قاتلان فرزندان ايران
تنها تطبيق زماني كشته شدن اين سربازان انگليسي، ما را به دورهاي غرورانگيز، اما غمبار از تاريخ ايران اسلامي ميبرد؛ دلاوران بوشهري، غيوران تنگستان كه با مشاهده كشتيهاي متجاوز انگليسي، كمر همت بربستند و بانگ رشادت و شهادتطلبي سردادند و با تجهيزاتي كم، اما توكلي فراوان در برابر اشغال كشورمان بوسط سربازان متجاوز استعمار پير قد برافراشتند و در پايان جام شهادت سركشيدند.
آري عدهاي از مدفونان در اين گورستان از جمله كساني هستند كه همت و جهاد دلاوران تنگستاني و ياران رئيسعلي دلواري، آنها را مايه عبرت هميشگي متجاوزان قرار داد.
لازم به بيان است بسياري از اتباع سرشناس انگليس نيز كه در ايران ميمردند در اين گورستان دفن شدهاند. برخي ديگر از دفن شدگان اين گورستان، افسران و نظاميان انگليسي هستند كه در جبهههاي جنگ با مسلمانان ترك عثماني، در جريان جنگ اول جهاني كشته شدند و اجساد آنان به گورستان قلهك حمل و در آنجا دفن شده است.
علاوه بر نظاميان بعضي از ديپلماتهاي انگليسي و اعضاي خانوادههاي آنان هم كه در تهران فوت شدهاند نيز در اين گورستان دفنند.در ميان اجساد مدفون شده، اسامي چند هندي و عراقي نيز ديده ميشود كه در نيروهاي مسلح انگليس خدمت كردهاند و پس از كشته شدن اجازه داده شد تا جنازههاي آنان در اين گورستان دفن شود.
گورستاني زيبا و دلانگيز
اين گورستان، شايد يكي از زيباترين بناهايي باشد كه هر زمان، تازگي و طراواتي مغاير با ذهنيت شكل گرفته پيرامون معناي «گورستان» دارد. نزديك به 3 هزار متر زمين چمنكاري شده كه با درختان و گلهاي رنگارنگش، عموماً جولانگاه پرندگاني است كه از چند متر آن طرفتر، از گرما و هياهو و... به اين سبزهزار تاريخي پناه ميآورند.
بعد از ورودي چوبي اين گورستان، بناي گنبد شكلي با سبك معماري ايراني-اسلامي وجود دارد كه در بدو امر به نظر ميرسد شايد مزار يكي از شعراي عارف و يا امامزادگان باشد، به گونهاي كه اين توهم در برخي بينندگان ايجاد ميشود و حتي برخي عابران ندانسته به آن اداي احترام ميكنند.
در هر سوي بناي گنبدي، 8 كتيبه يادبود، به قرينه، خودنمايي ميكند كه بر اين كتيبهها بيش از چهار هزار نام ميتوان يافت كه خاطره كشته شدگاني را زنده نگاه ميدارد كه هيچ نشاني از آنان يافت نشده و بازماندگان به ذكر نام بسنده كردهاند.
در بين گورستان به ترتيب و نظمي خاص، زمين چمنكاري و صليبي قدكشيده و بيش از پانصد سنگ قبر به چشم ميخورد. زمين چمنكاري را چتري از باران آبافشان ميپوشاند. قطرات آب، با لطافت برگهاي درختان كهنسال اطراف را نوازش ميكند و با وزش هر نسيم خنكاي قطرات آب و پنجه نسيم درهم ميشوند و بر لطافت فضا ميافزايند. گلهاي بهاري و تابستاني نيز، رنگرنگ و هزار رنگ با شبنم قطرات رخ ميشويند و از دم روحفزاي خود جاني دوباره به باغ ميدهند.
گفته ميشود كه اعضاي بيش از 20 سفارتخانه و در واقع دولت، دو بار در سال ـ اواخر فروردين و آبان ـ به همراه اعضاي سفارت انگليس، جهت اداي احترام به سربازان متجاوز انگليسي در اين گورستان حضور مييابند.
سفارت انگليس كدام است؟
اما مسئلهاي كه اكنون بيش از پيش رخ مينمايد اين است كه سفارت انگليس كجاست؟ محوطه همجوار با خيابان فردوسي و خيابان جمهوري اسلامي يا باغ قلهك؟ در حالي كه طبق قوانين بينالمللي دولتها تنها مجاز به داشتن يك محل به عنوان سفارتخانه در هر كشوري ميباشند كه آن سفارتخانه جزو خاك آن كشور آن دولت محسوب ميشود. از اين رو با وجود استقرار سفارت انگليس در خيابان فردوسي، معلوم نيست انگليسيها در باغ قلهك چه ميكنند؟ اين در حالي است كه طبق اطلاعات بدست آمده، هنگام برگزاري تجمعهاي اعتراضآميز در مقابل سفارت انگليس در خيابان فردوسي همه مقامات سفارت قبل از آن به باغ قلهك منتقل شده و جز درباني از سفارتخانه باقي نميماند. به عنوان مثال، هنگامي كه دانشجويان در اعتراض به سياستهاي خصمانه انگليس در مقابل سفارتخانه اين كشور تجمع كرده بودند و با دخالت ماموران محافظت از سفارت به خاك و خون كشيده ميشدند، سفارتخانه كاملا خالي بود و جناب سفير و دستياران او در محيط باصفاي باغ قلهك مشغول چرخزني و گپزني بودند و هر از گاهي هم از طريق دوربينهاي كارگذاشته شده در اطراف درب سفارتخانه از اوضاع خيابان فردوسي آگاه ميشدند.
باغ شهيد دلواري
سالهاي سال است كه باغ زيباي قلهك ميتوانست بوستاني باشد كه نام رئيسعلي دلواري بر تاركش بدرخشد و شاهد حضور سراسر شعف فرزندان ايراني و گامهاي خرد اما گراميشان بر فرش سبزين اين باغ باشد و چه كسي ميداند؟ شايد نوادگان شهيد رئيسعلي دلواري با نغمههاي شاد و لبهاي خندانشان ميتوانستند قلب آكنده از خشم استعمارستيز رئيسعلي و همرزمانش را با دويدن كودكانه در بوستان اين باغ آرام بخشند.
اين باغ با وسعتي چند ده هزار متري ميتواند فضايي مناسب براي ساخت چندين شهرك مسكوني، فعاليت فرهنگي و يا موزهاي و تاريخي باشد. چندي پيش هم يكي از شخصيتهاي فرهنگي خواست بعد از بازگرداندن اين باغ به ملت ايران شهرداري آن را با عنوان بوستان «مبارزه با استعمار» در اختيار عموم قرار دهد اما اين باغ، متاسفانه بيش از يكصدوهفتاد سال است كه در زير چكمههاي انگليسيها و در آرزوي ميزباني از فرزندان ايراني، از مسببين به اسارت درافتادن خويش و از شاهان نالايق قاجار شكوه ميكند.
درخصوص واگذاري اين باغ به انگليسيها و علت تداوم حضور انگليسيها در اين باغ، در ميان بسياري سؤالاتي جدي وجود دارد، لذا طرح اين موضوع خالي از فايده نيست.
طبق منابع وزارت امور خارجه، سندي در خصوص تملك انگليسيها بر اين باغ وجود ندارد. قديميترين سند مكتوب كه به اين موضوع مربوط ميشود به تاريخ 1278 قمري ميرسد كه نامه تشكر سفير انگليس به خاطر واگذاري باغ قلهك ميباشد.
اما به راستي حكمت اينگونه واگذاري باغ به انگليسيها چيست؟ اين امري است كه نيازمند بازبيني و اظهارنظر ميباشد. اين در حالي است كه وجاهت شرعى اهداي باغ قلهك به انگليس مورد تشكيك بوده و ادامه تسلط انگليس بر اين منطقه منوط به اعلام نظر مراجع عظام تقليد ميباشد. از سوي ديگر تدفين مردگان خارجي بدون مجوز مسئولين ايراني، امري خلاف بوده و با توجه به قديمي بودن اين قبرستان تجميع و پاكسازي آن ضروري به نظر ميرسد. همچنين وجود دو مكان به عنوان سفارت انگليس، امري غيرمتعارف در مناسبات بين المللي است و عوامل سفارت انگليس ميبايد در ساختمان خيابان فردوسي استقرار يابند.
اما رسيدگي به اين مسائل، وظيفه نهادهايي چون وزارت امورخارجه، شهرداري تهران و غيره امري است كه تحقيقاتي بيشتر و كارشناسي حقوقي را ميطلبد. اما آنچه مبرهن و آشكار است اينكه باغ اشغال شده قلهك قطعهاي جداشده از پيكر ميهن اسلاميمان است كه به زودي بايد به آن پيوند خورد و هيچ نامي بر آن شايستهتر از باغ شهيد رئيسعلي دلواري نيست.
نظرات شما عزیزان: